Unnamed

one of the invisibles ...

Unnamed

one of the invisibles ...

Unnamed

Instagram
Vahid_jk@



unnamed.blog.ir

آخرین مطالب
پیوندها

یه سری هستند که عهد می بندن که گریه نکنن  ...

اینا خفنن ! ... ولی اشتباه می کنن ...

یه سری دیگه هستند که عهد می بندن که نخندن ! ...

اینا هم خفنن ! ... ولی باز هم اشتباه میکنن ...

ولی کسایی هستند که عهد می بندن که نه بخندن نه گریه کنن !  ...

اینا خیلی خیلی خفنن !! ... و اشتباه هم نمیکنن ! ...

...

من ترک خوردن جهان رو زیر پای بعضی هاشون دیدم ! ...

۱ نظر ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۳


Fall ! ...



One day i had a dream ...

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۸

یه سری خدا رو واسه بهشت میخوان ...

یه سری برای نرفتن به جهنم ...
...
گروه دوم رو بیشتر دوست دارم ! ... 
۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۰

همیشه اول جوابش میاد بعد زاییده میشه !

ما اول در امتحانات میزاییم و بعد جوابش میاد ! 

۱ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۸

الان سه تا انتخاب پیش روم دارم ...

که هر کدومش رو انتخاب می کنم از مجموع دو تای دیگه گه تره ! ...
...
۱ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۷

یکی می گفت :

" جنس ایرانی زود پاره می شه ..." 

به شدت پسندیدم جمله رو ...

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۶
یک گام جلو می آیم ...
و تو دو گام دورتر می شوی  ...
از ابتدای آغازمان در خیال ...
پس 
دیگر نمی آیم ...
تا این فاصله بیشتر نشود ... 
می نشینم ، خورشید می آید ...و می رود ...
خودم را سرگرم میکنم 
با مشت مشت خاکی که زیر پایم است ...
و شب ها ... 
با گرمای دروغین آتش ...
ولی این شب ها انگار
شعله های جهنم هم اینجا را گرم نمی کند ...

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۴

دو خط موازی ...

یا یک مثلث ...

تو کدام را انتخاب می کنی ؟ ...

من حوصله هیچ کدام را ندارم ...

نه این ... نه آن ...

این جهان هیچگاه گزینه سومی ندارد ...

و اگر بهشتی وجود داشت ...

دوست داشتم سومی باشد ...

نه خط ... نه مثلث ...

و نه زمان ...







پ.ن)  هه ...

         و انگار هنوز نمیدانم  ...

         که همین بهشت 

         اینجا را جهنم کرد ....




۱ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۱
می دانم ...
 تو هم می آیی تا حالت بهتر شود ...
اما نمی شود ... 
و دلخوری که چرا این خط خطی ها انقدر سیاه است ...
ولی من خسته ام از لبخند های بی خوشحالی ...
و خسته از هرگونه وانمود ...
باز هم می دانم ...
وانمود نکردن یعنی تنها شدن ...
"سرتو درد میارم ... معذرت " ... 
شعر من اینجا بزم نیست ...
نه می هست ، نه لعل...
نه نرگس و معشوق و شمع ...
و من 
از تصور هم خسته شده ام  ... 











p.s) " He deals the cards to find the answer
The sacred geometry of chance
The hidden law of a probable outcome
"...The numbers lead a dance
۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۵۸

بیشتر شب آفریننده بود ...
در سکوت ...
بی آنکه تو بدانی ...
و سنگین بود 
بار قلم هایی بی رنگ ...
و فقط سیاه ... مثل شب ...
که جهانی می ساختند 
رنگارنگ تر از هر روزِ تو ...
مهربان تر از غروب ...
و صبور تر از سکوت ...
 
و به دوش می کشید ...
با همین قامت خمیده ی تاریک  ...
تا رها کند
پوچی های سنگین را...
و این خط خطی های یک رنگ را  ...
در افقِ سپیده .... در فردا ...
تا تو نبینی ... تا تو نشنوی
همین صدای ترک خوردنِ نی را ...
او رفت ...
و نرسید ...
سپیده دم هیچ گاه نیامد ...
و تنها یک میز ماند ...
یک مرکب ...
و شکسته ترین نی جهان ، روی آن ...
 
PS )    " Im not a man with too many faces ...
           the mask i wear is one ... "
۱ نظر ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۶