Unnamed

one of the invisibles ...

Unnamed

one of the invisibles ...

Unnamed

Instagram
Vahid_jk@



unnamed.blog.ir

آخرین مطالب
پیوندها

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

بشنو صدای ترک خوردن را ...

از میان زمزمه ی آن ، زنده تری متولد خواهد شد ...








پ.ن ) انسانیت اینگونه زاده می شود ...

۰ نظر ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۰:۵۶

برای کمی رها تر شدن ...

دیگر سنگ فرش های خیابان تکیه گاه دیدگان می شوند ...

گوشه ی مو ها تکیه گاه انگشتانی که می لرزند ...

و پاهایی که فقط تا خانه ای خالی تکیه گاه تن اند...






سر انگشتان هیچ کس وزن قطره ها را تاب نخواهد آورد  ...

آنقدر می رود تا خشکیده شود ...



۰ نظر ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۲:۲۶

برگی تازه ورق خواهد خورد ...








پ.ن) میدونی اگه یه نفر خیلی توی تاریکی بمونه چی میشه !؟ یا ذهنش تسلیم میشه ، چشماشو می بنده وبه ندیدن عادت می کنه ، یا تسلیم نمیشه و اون وقت کوچیک ترین چیز ها هم براش قابل تشخیص میشن ...


۲ نظر ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۵
شمار گام ها یادم نمی آید ...
گفتم هر قدم را دو تا بشمار ...
ولی زمین لرزید ... خاک بر آمد ...
مردگان رو آمدند ...
و زندگی ، زیر خاک غلتید ...
می خواستم از حیاط خانه مان خاطره بسازم ...
از آلبوم عکس هایت ،
که بهانه ای برای کنارت نشستن بود ...
از دستکشی، که نصفش دست من بود ...
و نصفش برای تو ...
از تاب درختی مان ...
و تمشک هایی که رنگشان نمی رفت  ...
ولی ستاره هایی که نبود را برایت شمردم ...
از چنگ گفتم ... از جنگ ...  مشت هایی رو به آسمان ...
از جهادی که با سنگ شروع شد ...
تباهی ای که از عمرمان کم کرد 
و آزاده مردی که برنخاست ...
...
سرم را از سفیدی های حیاطمان بلند می کنم ...
یکی از دست هایم سرد است ...
همین یک لنگه دستکش را آورده ام ...
 خانه ما ، هیچوقت حیاط نداشته است ...

۰ نظر ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۱