Unnamed

one of the invisibles ...

Unnamed

one of the invisibles ...

Unnamed

Instagram
Vahid_jk@



unnamed.blog.ir

آخرین مطالب
پیوندها

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

در های این جا اینگونه است ...

بزرگ که شدی ، دیگر رد نمیشوی ! ...

برای رد شدن از در ها ،  کوچکی لازم است ...

این جا جای بزرگ ها نیست ...

آن ها بروند به جهنم !!!...











پ.ن) " می نوشم از چشمان تو ... جرعه به جرعه شعر نو ... حافظه ی دستان من ... پر شده از دامان تو ..."

۰ نظر ۲۹ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۹

مداد کم می شود ...

تراش می خورد ...

کوچک تر می شود ...

گاهی هم می شکند ...

و موقع شکستن تو اخم می کنی...

و تو نمی دانی که او به خاطر تو شکست ...

برای این که امضای تو زیر نقاشی باشد ...

و بگویی نقاشی مال من است ...

اگر برای دیگران مداد نمی شوی 

حداقل مداد های زندگی ات را فراموش نکن ...





۰ نظر ۲۸ آذر ۹۳ ، ۰۱:۴۶
اطرافم پر است از پوسته ها ...
انسان های دو چهره ...
و خودم که پر ام از تضاد ...
تضاد چیزی که میخواهم باور کنم 
و چیزی که جهانم به تصویر می کشد ...
و این گونه همه چیز از دور خوب است ...
ولی از داخل پوسیده  ...
و ما در فکرِ فکر دیگران! ...









پ.ن) تو میدونی کی هستی ؟  

۱ نظر ۲۷ آذر ۹۳ ، ۰۰:۴۵

Now you have Two feet ! ... 

you Do Not need those ! ...



۰ نظر ۲۲ آذر ۹۳ ، ۲۰:۳۳

  They Carry The Light"

"In the Dark Of The Night



در تاریکی هم می توان احساس کرد ...

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۳ ، ۰۱:۰۶


به بعضی ها میگن بمب اعتماد به نفس !...

این قابل تحمله ...

ولی اگه بمب اعتماد به نفس شدی یواش یواش میشه اعتقاد به نفس ! ...

این ها به خودشون معتقدند ! ...

این ها همون هایی اند که هیچ جوری درست نمیشند ! ...

 

 

 

پ.ن) به قول "علیرضا" :

"بگذار این سال های حرام بگذرد ..."

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۹:۰۶

چند وقتی ست چندان تفاوتی برایم ندارد راحت ترین صندلی و بهترین غذای شهر یا روی پله نشستن و نون و پنیر خوردن...

کسی که با تو نان و پنیر می خورد میتواند کاری کند که این لذت بخش ترین خاکی شدن زندگی ات باشد...

 

 

پ.ن) به چیزی که نزدیک تر می شوی بزرگ تر می شود ... اما دانشگاه از دور بزرگ بود و الان آنقدر کوچک است که خودم هم در آن جا نمیشوم ...

۱ نظر ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۸:۲۹