سیاه سفید ...
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ
برگه های زندگی را همیشه سیاه خط خطی می کرد...
و سفید نه خط میکشید ... و نه سیاهی ها را پاک میکرد ...
من هم نفهمیدم مداد سفید چه دردی می خورد ! ...
ولی تو اگر سفیدی ...
اگر نقشی روی برگه ها نداری...
یا بمان و بسوز تا لکه هایت روی برگه ها بماند ..
یا سیاه شو
تا تو هم خط خطی کنی ...
ولی چه میشود کرد ...
این روز ها کسی دیگر با زغال خطی نمیکشد ...
داستان زندگی ات را کسی نمینویسد ...
همه می روند ...
و تو می مانی و یک جعبه خالی...
تا ابد ...
و سفیدی را هیچ کس ندید ...
....
۹۳/۱۰/۱۷